همایش و سمینار روانشناسی اهواز
در بسیاری از مجلات و وبسایت ها که مطالعه میکردیم به مساله عجیبی برخوردیم میدانید چه مساله ای ؟
تمامی آنها آمده بودند و فواید رابطه جنسی را شرح داده و تاثیرات اون رابطه رو بر روی مکانیسم بدن گفته بودند .
جالب اینجا بود که اکثر آنها یک مقاله انگلیسی را ترجمه و غافل از اینکه سیکل روابط زناشویی آنها کاملا با مردم کشور ما متفاوت است .
اما از نظر من ، دانستنی های رابطه زناشویی بطور کلی مقوله ای جداست .
مقوله ای که ندانستن آن یعنی ندانستن یک سری از قوانین روابط زناشویی که در نهایت به جدایی منجر خواهد شد .
پس حتما حتما حتما این مقاله را تا پایان بخوانید .
این مقاله حاصل تحقیق ، مطالعه و پژوهش سالهای سال بر روی زوجین همین کشور یعنی ایران است .
حال با ما همراه باشید تا باهم یک سری مواردی را که میدانیم زندگی شمارا از فرش به عرش تغییر خواهد دارد را بازگو کنیم !
توجه کنید استقلال در یک رابطه بسیار اهمیت دارد .
برای اینکه یک زندگی خوبی را داشته باشیم اول باید خوشحال باشیم .
در واقع خوشحال بودن کلید یک ازدواج موفق است .
با توجه به این نکته دو طرف رابطه باید سعی در این داشته باشند که وقت خود را باهم سپری کنند .
برخی از زمانها را جدا سپری کنید !
حال این موضوعه سپری کردن وقت میتواند در برخی اوقات به پرداختن به امور شخصی یا انجام علاقه مندی های شخصی باشد .
تحت هیچ شرایطی طرف مقابل را از گزراندن وقت خود بدون شما منع نکنید .
همیشه به این نکته توجه کنید که هر انسانی نیازهایی دارد مانند :
احتیاج به معاشرت های اجتماعی
یکی دیگر از این نیازها که بسیار مهم است احتیاج به گزراندن وقت به تنهایی است .
درست متوجه شدید ؛ به تنهایی !
ممکن است شما فردی خودخواه باشید ! و درک این مساله کمی برایتان دشوار باشد .
اما فراموش نکنید که گرفتن این زمان از طرف مقابل ، ممکن است در کوتاه مدت هیچ تاثیری بر روی رابطه شما نداشته باشد ؛ اما در دراز مدت اثرات مخربی را خواهد داشت .
این زمان را از شخص مقابل خود نگیرید زیرا به نفع شماست .
زمانی که یک فرد به این مسائل توجه ای نداشته باشد به زودی خوشحال بودن از رابطه حذف میگردد و همانطور که گفته شد ازدواج و رابطه زناشویی موفق شکل نمیگیرد .
از سوی دیگر مستقل باشید !
مستقل بودن یعنی به طرف مقابل این تلقین را نکنید که تمامی کارهای شما باید بوسیله او انجام گیرد .
این مساله نیز مستلزم آن است که خود را باور داشته باشید و انجام برخی امور خودتان را به دست بگیرید .
۱- فرد مقابل به مرور زمان به شما افتخار خواهد نمود زیرا شما فردی فاقد توانایی نیستید
۲- فراموش نکنید استقلال در همه جا جذابیت به دنبال دارد
۳- مورد سوم که شاید باید بدانید این است که اگر استقلالی نباشد در نبود طرف مقابل باید دست به سینه منتظر بمانید .
۴- در صورت عدم استفلال همیشه نگران خواهید بود ، زیرا ترس این مساله که شاید در انجام برخی امور که از طرف مقابل خود کمک میگرفتید دیگر این کمک از سوی آن فرد نرسد و شما تنها بمانید .
یک بار برای همیشه در روابط زناشویی جرعه استقلال در برخی امور را سر بکشید
شاید به جرات بتوانیم بگوییم که عامل دومی که زنها را در کنار مردها قرار میدهد بیان احساسات ، عقاید ، نظرات ، درد و دل ها به یکدیگر است .
انسان همواره به دنبال تکامل بوده و هست .
هر فردی اعم از زن و مرد حرفهایی را برای گفتن دارند .
حال ممکن است این حرفها بیان احساسات بیان عقاید ، بیان نظر ، مشورت ، توضیح ، تذکر ، انتقاد یا حتی بحث و شکایت باشند .
در هر حالت خوب گوش کنید و از گوش دادن فرار نکنید .
مساله توجه نکردن به صحبت ها می تواند یک امر بسیار آزار دهنده مخصوصا برای آقایان تلقی شود .
مردها بشدت دوست دارند که از طرف مقابلشان توجه و اهمیت ببیند .
درصورتی که شما نتوانید بطور کامل حرفهای همسر خود را گوش کنید در دراز مدت همسر شما دیگر حرفی را با شما بیان نخواهد کرد .
این در حالی است باید در نظر داشته باشید که در یک رابطه زناشویی سنجیده در صحبت های او نظر دهید .
نظر دادن یعنی صحبت های او برای شما اهمیت دارد و شما از صحبت های او با شما رضایت خاطر دارید .
این امر باعث میگردد حس اعتماد و رضایت خاطر در بیان هر صحبتی با شما بیشتر شود .
بسیاری از خانم ها و یا آقایان وقتی برای شنیدن صحبت های همسر خود ندارند
در این صورت همینجا توصیه میکنیم این مقاله را رها کنند و دست از تشکیل زندگی زناشویی بکشند .
خوب بودن روابط زناشویی بدین معنی نیست که هرآنچه همسر خود میگویید شما بدون فکر قبول کنید .
شک نکنید این حس به همسرتان منتقل میشود و همین امر نیز موجب میگردد از بیان مسائل مهم با شما خودداری شود .
به موقع نظر بدهید به موقع موافقت کنید و به موقع مخالفت .
منطقی نظر بدهید ، منطقی موافقت کنید و منطقی مخالفت !
نگران هیچ چیز نباشید !
شما اگر صادقانه و خالصانه به همسر خود علت مخالفت خود را بگویید ممکن است همان لحظه همسر خود احساس ناراحتی کند اما هیچگاه در دراز مدت شمارا یک موجود خنثی تصور نمیکند .
متاسفانه در کشور ما بسیاری بر این باورند که مرد یا زن هرچه گفت باید پذیرفت .
این مساله آغازگر نابودی یک رابطه زناشویی است .
در حقیقت اگر به دنبال نابودی رابطه خود نیستید این مورد را جدی بگیرید .
شما هیچگاه در ابتدای رابطه زناشویی این زبان را فرا نخواهید گرفت .
اما پس از آنکه مدتی از رابطه گذشت شما میدانید برای بیان احساس خود از چه طریقی میتوانید وارد شوید .
به عنوان مثال برخی خانم ها دوست دارند که شب هنگام و قبل از خواب با همسر خود صحبت کنند یا از همسر خود نوازش ببینند .
همینطور آقایان به عنوان مثال برخی آقایان همانند بچه های ۲ ساله نیاز به نوازش دارند یا برخی دیگر با خوردن غذای مورد علاقه خود که دستپخت همسرشان باشد لذت میبرند .
شاید تا اینجا متوجه منظوره ما شده باشید .
اما اگر نشدید با بیان ساده تر برای شما بگویم :
هر فردی یک شیوه ای برای بیان احساسات را دارد .
شما پس از اینکه مدتی از رابطه خود سپری شد باید شیوه های برقراری ارتباط کلامی ، احساسی ، انتقاد یا هرچیز دیگری را بدانید .
فراموش نکنید که هر سخن وقتی و هر نکته زمانی دارد !
شاید جایگاه این بند به عنوان نکته پنجم نباشد زیرا از اهمیت بسیار بالاتری برخوردار است .
شما کسی هستید که رابطه زناشویی خود را با همسر خود آغاز نمودید .
شک نکنید که هر کسی نقاط قوت و نقاط ضعفی دارد حتی خودِ شما !
درصورتی که نقاط ضعف همسر خود را یافتید تحت هیچ شرایطی این نقاط ضعف را به رخ همسرتان نکشید !
شما همان شخصی بودید که این فرد را با تمام شرایطش انتخاب کردید !
اگر پس از انتخاب دست به رخ کشیدن نقاط ضعف همسر خود زدید با رابطه زناشویی سالم خود خداحافظی کنید .
زیرا این خاصیت انسان هاست که تا میبیند کسی نقاط ضعف آنها را فهمید و از آن فاصله میگیرند .
حتی اگر همسرتان بشدت ناراحتتان کرد دست به این اقدام نزنید .
این حرکت تنها حرکتی است که دیگر جای تعمیر و ساخت مجدد در آن وجود نخواهد داشت .
دیدگاهتان را عوض کنید و بجای تمرکز بر روی نقاط ضعف همسر خود به نقاط قوت او توجه کنید و اورا بابت آنها تشویق کنید .
در صورتی که عهدی میان شما و همسرتان در زندگی و یا رابطه زناشویی خود بسته شد یا وظیفه ای به شما محول شد شما موظف هستید مسئولیت پذیر باشید .
این مساله میتواند اعتبار شما را پیش همسرتان مورد بازبینی قرار دهد .
عموما مردها به زنهای مسئولیت پذیر گرایش بسیاری دارند .
زنها نیز از مردهایی که مسئولیت پذیری را نمی دانند متنفرند .
همینطور برعکس ، زنها هم در حد و حیطه خود باید مسئولیت پذیر باشند .
شکستن عهد شما حتی برای یکبار همان اندازی سخت است که عذر موجه برای انجام خیانت سخت است .
دروغ و عهد شکنی حتی در مسائل کوچک ، این ذهنیت را در همسر خود ایجاد میکند که شاید شما در تمام مسائل دروغ میگفتید .
ناگفته نماند که زمان تمامی دروغ ها را برای طرف مقابلتان نمایان میکند .
در این مسئله هم نگران نباشید !
یک فرد صادف برای همه عزیز است و محترم شمرده میشود .
در کتاب نیل باکسن دروغ و بد عهدی را مرگ رابطه زناشویی نامیده است .
شاید اکثر زن و شوهر ها فکر میکنند که پس از شروع روبط زناشویی دیگر نیازی به قرار ملاقات های بیرون از منزل وجود ندارد .
فراموش نکنید یک رابطه زمانی شادی را به ارمغان می آورد که کسل کننده نباشد .
اگر احساس کردید رابطه برای شما کسل کننده شده است
شک نکنید این امر ۲ طرفه خواهد بود .
تنظیم زمان هایی در طول هفته به عنوان مثال سه شنبه ها هر هفته قراری را تنظیم کنید .
مثلا :
فراموش نکنید که:
در تمام این قرار های بیرون از منزل باید خودتان قبول کنید که بیشتر لذت این قرار به جهت حضور همسرتان است .
عشق نه در کتاب هاست و نه در فیلم ها !
عشق را شما میتوانید در زندگی خود جاری کنید .
حرفهای عاشقانه بزنید !
میدانید عشق یعنی چه ؟
اگر بخواهید عشق را معنی کنید !
و بطور کلی ، کامل و خلاصه در یک جمله بیان کنید ،
جمله زیر از آب در می آید :
عشق یعنی فهماندن به طرف مقابل که زندگی بدون او نمیتواند در جریان باشد ، حال این فهماندن میتواند با گفتن کلمات باشد یا با انجام برخی کارها !
اکر فردی خشک و بدچم هستید از امروز تصمیم بگیرید عشق را به زندگی خود تزریق کنید .
به هیچ عنوان نمیتوان نقش رابطه جنسی را در روابط زناشویی دست کم گرفت .
یکی از عواملی که زن و مرد را به شدت به هم نزدیک میکند همین رابطه جنسی است .
تحت هیچ شرایطی رابطه جنسی خود را در رابطه زناشویی خود بدون حس و علاقه شروع نکنید .
انجام یک رابطه جنسی بدون حس علاقه کاملا پارتنر شما را دلسرد میکند .
حال اگر از آن دسته افرادی هستید که بطور کلی به رابطه جنسی علاقه ندارید حتما به پزشک مراجعه کنید .
واژه بسیار دردناک و در عین حال شیرین و خطرناک !
اول از همه در نظر داشته باشید که هیچ چیز از هیچکس بعید نیست !
شاید برای شما این جمله کمی درد آورد باشد .
یا اینگه با خود بگویید :
نه شخص مقابل من جزء این دسته از افراد نیست و تمام انتطارات مرا برآورده میکند .
خوب باید به شما بگویم انسانها موجودات ناشناخته این هستند که هر لحطه امکان هر اتفاقی وجود دارد .
پس از انجام کارهایی که مطابق با انتطارات شما نیست شگفت زده نشوید .
انتظار داشتن در ماهیت کار امری است بسیار زیبا !
اما در عمل انتظارات خود را معقولانه پیش ببرید .
برای تشخیص انتظار معقولانه یا غیر معقولانه انتظار خود را با ۲ یا ۳ نفر از نزدیکان خود که با شما آشنا هستند و با هدف خاصی نظر نمیدهند مشورت نمایید .
در صورتی که حق با انتطار شما بود مساله را صریحا با همسر خود مطرح نمایید .
اما در صورتی که انتظارتان بی مورد بود انتظار خود را به فراموشی بسپارید ،
به دنبال چیزی باشید که برای شما یا برای همسرتان منفعت داشته باشد .
بسیاری از افراد در گذشته شخص مقابلشان در حال کنکاش هستند .
باید بدانید شما این کنکاش ها را می بایست قبلا انجام میدادید ، حال که وارد رابطه شدید از رابطه لذت ببرید و آنرا برای خودتان و همسرتان تلخ نکنید !
یافتن مساله ای در گذشته هیچ کمکی به حال نمیکند که هیچ ، ذهنیت شما را نسبت به همسرتان نیز ممکن است خراب شود ( این در حالی است که شاید شخصی که با شما رابطه دارد دیگر آن آدم سابق نیست ) .
حال که وارد این بازی زیبا شده اید بازی کنید و بازیگر خوبی باشید .
استفاده از کلمه جدایی رعشه را بر تن ۲ نفر که یک رابطه زناشویی خوب را باهم تجربه میکنند می اندازد .
سعی کنید از استفاده این کلمه حتی به شوخی کاملا پرهیز شود .
زیرا گفتن این کلمه به مرور زمان میتواند ذهنیت را مخدوش کند .
هیچگاه در روابط زناشویی نمیتوان به زن یا مردی اعتماد داشت که دائما حرف از جدایی می زنند .
قبل از اینکه به دنبال کسب موفقیت باشیم، ابتدا باید تعریف دقیقی از آن داشته باشیم.با مدیر فروش همراه باشید.
قطعاً تعریف هر یک از ما از مفهوم موفقیت، با تعریف دیگری متفاوت است.
همانطور که انتظارات آدمها از خودشان و از زندگی با یکدیگر متفاوت است.
حقیقت این است که موفقیت در هیچ یک از ابعاد زندگی، ما پایدار نیست! برای رسیدن به زندگی دلخواهتان باید تعریفتان را از موفقیت بر مبنای خواستههایتان (و نه آنچه رسانهها یا پدر و مادرتان به شما دیکته میکنند)، مشخص کنید. شما باید خودتان را در اولویت قرار دهید، این زندگی شماست و تعریف «شما» از موفقیت است که اهمیت دارد.
هنوز کسانی را پیدا میکنید که میگویند اگر به سطح مطلوب موفقیت خود برسند، دیگر بیش از حد تلاش نمیکنند. آنها میکوشند از زندگی لذت ببرند. آنها افراد موفق و ثروتمند اطراف خود را به حرص و طمع متهم میکنند و معتقدند که دارایی آنها برای پشتیبانی از چند نسل بعدیشان هم کافی است. اما هنوز نمیتوانند متوقف شوند.
این افراد فراموش میکنند که موتور محرک در مسیر موفقیت، قانع نبودن به وضع موجود و ناراضی بودن از وضع موجود است.
کسی که به این نیروی پیشران مجهز نیست، هرگز از جای فعلی خود تکانی نخواهد خورد و آنکس که به این نیرو مجهز است، احتمالاً متوقف شدن و راضی شدن به دستاوردها، در میان گزینه هایش نیست!
بسیاری از افراد موفق در تعریف کلمه موفقیت آن را یک حس مثبت تعریف میکنند. حسی که انرژی مثبت و افکار مثبت را در ذهن شما پرورش میدهند. موفقیت نتیجه تلاش و کوششی است که در راه رسیدن به هدف خود دارید و مهم نیست هدف شما بزرگ است یا کوچک.
تعریف موفقیت در کار و زندگی از زبان ریچارد برانسون:
ریچارد برانسون میلیاردر معتقد است موفقیت یعنی شادی.
هرچند سر ریچارد برانسون، مؤسس گروه ویرجین، ثروتی به ارزش ۵ میلیارد دلار دارد، اما موفقیت را با رضایت شخصی برابر میداند.
او در لینکدین نوشته است:
“بسیاری از آدمها موفقیت خود را با میزان پولی که به دست میآورند یا آدمهایی که با آنها در ارتباط هستند، ارزیابی میکنند. به نظر من موفقیت واقعی را باید با میزان شادی شما سنجید.”
چه حسی نسبت به موفقیت دارید؟ بیشتر مردم حس فوقالعاده خوبی نسبت به موفقیت دارند و همینطور تصویری که از موفقیت در ذهنشان شکل میگیرد، غالباً چیزهای مادی مثل: ماشین مدل بالا، خانه خوب، ثروت و چیزهای مشابه است. البته که موفقیت شامل این موارد هم میشود ولی در کل موفقیت چیزی فراتر از فقط موارد مادی است.
در ویدیو زیر تعریف موفقیت را از زبان دکتر فرجی نیز ببینید:
موفقیت امری است اکتسابی که با تلاش و پشتکار هر فرد به دست میآید. بسیاری از افراد موفق جهان با استفاده از رعایت نکاتی مهم و قوانینی مشخص راه موفقیت را برای خود هموار ساختهاند. در این مقاله اصول هفتگانه جهانی موفقیت را به شما معرفی میکنیم تا با استفاده از آنها بتوانید مسیر زندگی موفق را پیش بگیرید.
هرگز فراموش نکنید هر حرفی که میزنید و یا هر کاری که انجام میدهید ناشی از تمایلات درونی و خواستههای شما است. این در واقع ندای درونی شماست. بنابراین برای رسیدن به موفقیت باید انگیزه های خود را مشخص کنید تا بتوانید با یک برنامهریزی اصولی به هدف های موردنظر خود برسید.
مهمترین عامل در قانون انتظار داشتن اعتماد به نفس است. اگر با اعتماد به نفس، انتظار وقوع چیزی را در جهان اطراف خود داشته باشید شک نداشته باشید که آن چیز حتماً اتفاق میافتد. اگر مقداری به رفتار و اعمال خود توجه کنید متوجه خواهید شد که همیشه هماهنگ با انتظارات خود عمل میکنید و در واقع این انتظارات بر رفتار و چگونگی برخورد شما با اطرافیانتان تأثیر میگذارد.
تمامی افراد موفق تمرکز را بهعنوان یک عامل مهم در موفقیت خود معرفی میکنند. هر چیزی که روی آن تمرکز کرده و به آن فکر کنید در زندگی واقعی، شکل خواهد گرفت و گسترش پیدا میکند. بنابراین بهتر است فکر خود را بر روی چیزهایی متمرکز کنید که واقعاً میخواهید به دست آورید.
حداقل 95 درصد از کارهایی که به صورت روزانه انجام میدهیم از روی عادت است. پس پرورش دادن عادت هایی که موجب موفقیت ما میشود کار سختی نیست! این اعمال را باید تا زمانی که رفتار مورد نظر به صورت اتوماتیک و غیر ارادی انجام نشود، تمرین کرد و تکرار آگاهانه و مداوم آن را ادامه دهیم.
زندگی ما نتیجه انتخاب های ما تا این لحظه است. انسان همیشه در انتخاب افکار خود آزاد است، به همین دلیل کنترل کامل زندگی و تمامی آن چه که برایمان اتفاق میافتد در دست خودمان است. انتخاب های ما تعیین کننده ادامه راه زندگی ماست. پس انتخاب های خود را آگاهانه و قوی انجام دهید تا نتیجه مطلوب از آنها بگیرید.
برای رسیدن به موفقیت و شادی، تفکر مثبت امری ضروری است. شیوه تفکر شما نشاندهندهی ارزش ها، اعتقادات و انتظارات شماست. تفکر مثبت علاوه بر تأثیر بر روند زندگی موجب سلامت جسمی نیز خواهد شد. افرادی که افکار مثبت را در ذهن خود پرورش میدهند شاداب تر، پر انرژی تر و قویتر از سایر افراد خواهند بود. این دسته از افراد برای تمامی زندگی خود و حتی اعمالی که انجام میدهند برنامهای مرتب و از پیش تعیین شده دارند.
تغییر، غیر قابل اجتناب است و ما باید استاد تغییر باشیم نه قربانی آن. تغییر هم جنبه مثبت دارد و هم جنبه منفی. اینکه شما تغییر را برای خود چگونه تعریف کنید بسیار مهم است. تغییر عادات غلط به عادات خوب و تغییر رویه زندگی برای پیشرفت مثال هایی از تغییرات مثبت در زندگی هر فرد است.
چرا افراد موفق میشوند؟ آیا چون باهوش هستند؟ یا اینکه فقط خوش شانس هستند؟ هیچکدام.
بسیاری از جوانان از افراد موفق جامعه درخواست میکنند تا روش ها و دلایل رسیدن به موفقیت را برای آنها تشریح کنند.
دکتر ریچارد سنت جان (Richard St. John) نویسنده، محقق و تحلیلگر موفقیت با انجام یک تحقیق میدانی درصدد پاسخگویی به این سؤال برآمده است. این تحقیق در طی 7 سال با روش مصاحبه از 500 فرد موفق در سطح جامعه بینالمللی صورت گرفته است.
هدف اصلی این تحقیق یافتن پاسخ این سؤال مهم است که واقعاً چه چیزی منجر به موفقیت میشود؟ یافته ها و نتایج تحقیق انجام گرفته بیانگر این موضوع است که کلیه افراد موفق در 8 زمینه با یکدیگر مشترک هستند و این 8 عامل باعث موفقیت آنها در کسبوکار، فعالیت علمی یا اجتماعی بوده است.
در این ویدیو کوتاه میتوانید این عوامل موفقیت را ببینید:
افراد موفق میگویند ما توسط اشتیاقمان هدایت میشویم. آنها کارشان را با عشق انجام میدهند و آن را به همکاران خود نیز منتقل میکنند.
پول درآوردن در فکر آنها دلیل اصلی کار کردن نیست بلکه یکی از نتایج آن است. آنها مطمئن هستند که اگر کاری را با عشق انجام دهند حتماً به ثروت و پول نیز خواهند رسید.
هیچ چیز آسان به دست نمیآید و به دست آوردن آن حاصل سخت کار کردن است. همیشه کار کردن سخت بوده و هست اما سعی کنید همواره از کاری که میکنید لذت ببرید. با این تفکر است که میتوانید سختکوشی را در ذهن خود نهادینه کنید.
گاهی افراد جامعه فکر میکنند که افراد موفق به کار خود معتاد شدهاند اما تعبیر بهتری برای آنها وجود دارد که آنها دیوانه کار کردن هستند.
آنها میگویند برای موفق بودن سعی کنید با قلب تان کار کنید و در آن کار عالی شوید. هیچ جادویی در کار نیست، همه اش تمرین است و تمرین است و تمرین. با تمرین کردن مدام است که میتوانید یک کار را به خوبی انجام دهید.
افراد موفق معمولاً ایده های خلاقانه زیادی را در ذهن خوددارند اما این موضوع همانگونه که یک فرصت بسیار خوب است، در صورت نداشتن تمرکز میتواند به عنوان تهدید لحاظ شود.
داشتن ایده های بسیار، همانند سوار شدن بر اسب سرکشی است که هر لحظه شما را به سویی میکشاند و در صورتی که نتوانید آن را افسار بزنید و در یک راه مستقیم به حرکت درآورید هیچگاه شما را به مقصد نخواهد رساند.
پس سعی کنید همواره بر روی موضوع کار خود تمرکز کنید و هیچ گاه از آن غافل نشوید.
آنها میگویند که همیشه تلاش کنید تا خود را تشویق کنید، هم از لحاظ جسمی و هم از لحاظ روحی. خود را از خجالت و تردید به خود رها کنید. تمامی انسانها معتقدند که مؤثرترین فرد در زندگی بشر برای هل دادن او به جلو و تشویق کردنش مادرها هستند.
آنها هستند که فرزند خود را برای ایستادن، دویدن، مدرسه و دانشگاه رفتن، ازدواج، کسبوکار راه انداخت و هزاران کار دیگر تشویق میکنند و او را به جلو هل میدهند.
آنها میگویند: سعی کنید به جای خدمت کردن به خود به دیگران خدمت کنید. تمام مردم دوست دارند که ماشین، خانه و امکانات خوب و با کیفیت داشته باشند و در این راه تلاش میکنند.
اگر هدف شما این باشد که در واقع دارید به خود خدمت میکنید اما به جای آن سعی کنید نیازی را در جامعه حس کنید و بر اساس آن نیاز به جامعه خدمتی ارائه کنید.
محصول جدیدی اختراع کنید یا محصولات قبلی را بهینه کنید و زندگی را برای مردم آسانتر کنید. مطمئن باشید با دادن این خدمات به دیگران، نتیجه خوبی خواهید گرفت که مهمترین آن بالا بردن کیفیت زندگی خود با به دست آوردن ماشین، خانه و امکانات خوب خواهد بود.
پس ابتدا به دیگران فکر کنید و به آنها چیز ارزشمندی ارائه کنید و مطمئن باشید از این طریق میتوانید ثروتمند شوید.
بیل گیتس میگوید: تنها چیزی که من داشتم یک ایده بود: «راهاندازی اولین شرکت ریز کامپیوتر». البته این ایده صرفاً یک ایده معمولی نبود بلکه یک ایده فوقالعاده بود.
مطمئن باشید که خلق آینده هرگز اغلب جادوی خلاقیت نیست بلکه تنها انجام کارهای ساده است.
ایده های جدید همیشه یکسان نیستند، ممکن است خیلی از ایده هایی که تازه به ذهن شما خطور کرده است سال ها قبل در کشورهای دیگر اجرا شده باشند و افراد موفق میگویند عمدتاً محصولات موفق، حاصل کنار هم قرار گرفتن ایده های خلاقانه افرادی با دانش و تجربه و دیدگاه های مختلف است.
آنها میگویند که سماجت اولین دلیل موفقیت است.
شما باید در برابر شکست سماجت کنید، در برابر حرف های بی پایه و اساس سماجت کنید، در برابر فقیر شدن سماجت کنید، برای جلوگیری از تمام بدی هایی که میخواهد برای شما اتفاق بیفتد و برای رخ دادن تمام خوبی هایی که میتواند برای شما اتفاق افتاد سماجت کنید.
وارن بافت سرمایهگذار افسانهای برای روابط بیشتر از هر چیزی ارزش قائل است.
وارن بافت که ارزش خالص داراییهای او 80 میلیارد دلار است، بعد از بیل گیتس ثروتمندترین فرد جهان است. و با این حال تعریف او از موفقیت هیچ ربطی به پول یا شهرت ندارد.
همانطور که جیمز آلتوچر مینویسد، رئیس برکشایر هاتاوی زمانی در یک جلسهی سالانه به سهامداران گفت:
“من موفقیت را با تعداد آدمهایی که دوستم دارند ارزیابی میکنم.”
رهایی از سنگینی تعریف غالب و دیکته شدهی موفقیت، فرصت گرانبهایی برای تعریف زندگی مطابق با خواستههایتان است. شما یاد میگیرید پیگیر مسائل بیاهمیت (که زمانی گمان میکردید مهماند) نباشید و در مقابل بر کارهایی تمرکز کنید که به جای تعلل و طفره رفتن، شما را به سمت حرکت و پیشرفت هدایت میکنند.
باید هر روز از خودتان بپرسید وظایف اصلی چیست؟
چه کاری میتوانم انجام دهم تا فردایی بهتر، شادتر و کم استرس تر داشته باشم.
رویای زندگیتان چیست و چطور باید با احساس شکست و ناامیدی که برایتان پیش میآید مبارزه کنید؟
دیدن این ویدئو کمک میکند جواب این سؤال ها را پیدا کنید یا حداقل دیدتان نسبت به زندگی و خیلی چیزهای دیگر عوض شود:
برایان تریسی میگوید: «تفاوت اصلی بین افراد موفق و افراد ناموفق این است که افراد موفق اقدام میکنند. آنها کارشان را آغاز میکنند و چیزی را که میخواهند انجام میدهند. افراد ناموفق نیز همین ایدهها و اطلاعات را دارند، اما همیشه بهانهای برای شروع نکردن دارند.»
این احتمالاً قدرتمندترین نقل قول از برایان تریسی است که تاکنون شنیدهاید. بیشتر افراد با این تفکر که «یک روزی» شروع خواهند کرد، همیشه کارشان را به تعویق میاندازند. اما واقعیت این است که «یک روزی» دروغ بزرگی است که ما به خودمان میگوییم. درنتیجه اولویتهایتان را شناسایی کنید. بدانید که در این ماه و این سال میخواهید به چه چیزی دست پیدا کنید و سپس تمام تلاشتان را برای دستیابی به اهداف خود به کار بگیرید.
برای یک ثانیه فکر کنید. اگر واقعاً ۲ ساعت در روز را به فراگیری یک مهارت اختصاص بدهید، میتوانید در ظرف ۲ ماه بهطور متوسط به افزایش درآمد بین ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ دلار در ماه برسید. این تغییر چه احساسی در شما ایجاد خواهد کرد؟ سبک زندگیتان چگونه تغییر خواهد کرد؟
آیا تأثیر جملات انگیزشی در موفقیت افراد حقیقت دارد؟ برای بسیاری تکرار جملات انگیزشی کاری بیهوده تلقی میشود؛ اما این جمله از برایان تریسی را بخوانید:
اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام میدادید، شما همان چیزی را به دست میآورید که همیشه به دست میآوردید.
این جملات نتیجه زندگی افراد موفق است و به این علت در موفقیت افراد اثرگذار میشود. برای مثال توماس ادیسون رمز موفقیت خود را در این جمله بیان کرده است:
«افرادی موفق خواهند شد که همیشه در حال تلاش هستند ولی عجله نمیکنند.»
رازها و نکتههای موفقیت که در طول سالیان طولانی برای افراد موفق روشن شده است را در جملات انگیزشی که آنها بیان کردهاند میتوان یافت. انیشتین در مورد موانع راه موفقیت و افرادی که به او کمک نکردند چنین میگوید:
«از تمام آنها که دست رد به سینه من زدند متشکرم، علت اینکه بر روی پای خود ایستادم و موفق شدم آنها هستند.»
کارل بارد در جمله ناب دیگری میگوید:
«هیچکس نمیتواند به گذشته برود و شروعی عالی بیافریند ولی همه میتوانند از اکنون شروع کنند و پایانی عالی بسازند.»
برای اینکه بتوانیم به خودمان امید و انگیزه بدهیم بسیار مهم است که مراقب افکارمان باشیم. افکارِ ما با هدایت کردن رفتار و احساساتمان، تحقق مییابند. از این رو خواندن آن دسته از جملات انگیزشی که انسانهای موفق بیان کردهاند، مسیرِ ذهنی ما را به سمت افکار نیرومند آنها پیش میبرد و به ما انگیزه میدهد که به دنبالِ اهدافمان برویم. توانایی شما برای با انگیزه بودن نه فقط به نفع خودتان است، بلکه بر اطرافیان شما نیز اثر میگذارد. چه مدیر باشید در گروه کارکنان و سرمایهگذاران شرکت ایجاد انگیزه میکنید، چه فردی در جمع خانواده یا دوستان، وقتی انگیزه خود را حفظ میکنید، همهی افراد در کنار شما رشد خواهند کرد.
لئوناردو داوینچی (هنرمند و مخترع) :
من به ضرورتِ اقدام، معتقدم. دانستن کافی نیست، باید دانستههایمان را به کار ببریم. خواستن کافی نیست، باید کاری انجام بدهیم.
موری نیولند (کارآفرین و مربی انگیزشی) :
با انگیزه بودن هیچ هزینهای برایتان ندارد اما میتواند همه چیز را برای شما فراهم کند.
یک رمز موفقیت در زندگی این است که باورهایتان را قوی کنید. اگر از افراد موفق بپرسید اولین قاعدهی کامیابیشان چیست، همهشان خواهند گفت: خودشان و کاری که انجام میدهند را باور دارند و از ابراز این باور نمیترسند. اگر شما خودتان را قبول نداشته باشید چرا دیگری قبولتان داشته باشد؟ وقتی دیگران از شما دربارهی اهداف و خواستههایتان میپرسند، از بیان صریح و قاطع آن نهراسید، شاید هم به اهداف بلندتان بخندند و به دیدهی تمسخر نگاهتان کنند اما شما با تکیه بر باوری که به خودتان دارید نباید اهمیتی به واکنش آنها بدهید.
اگر نسبت به خواستههایتان سُست و نامطمئن باشید، تصمیمات متزلزلی خواهید گرفت که شما را به جایی نمیرساند. خلاف جریان پیش بروید و متمایز باشید. گذشته از همهی اینها، چند نفر در دنیای امروز هستند که واقعاً زندگی رویاییشان را دارند؟ حالا، چند نفر از اینها اگر ازشان بپرسید اهدافشان چیست، با جملاتی شبیه «نمیدانم» جواب میدهند؟ پس با اراده و مصمم باشید و خودتان را باور کنید. مردم بابت اینکه شهامت دارید دنبال رویاهایتان بروید به شما احترام خواهند گذاشت.
بسیاری از مردم تصور میکنند که برای موفقیت در زندگی به شرایط خاصی (مثل پول، امکانات، پشتوانه و …) نیاز دارند. اما نگاهی به زندگی افراد موفق نشان میدهد که بسیاری از آنها نه پولدار بودهاند و نه ویژگیهای خاصی داشتهاند. آنها فقط راز و رمزهای موفقیت را درک کردهاند و در زندگی به کار بستهاند.
تعداد افرادی که حاضرند برای تحقق رؤیاهای خود، هزینه بپردازند و فداکاری کنند انگشتشمار است. اگر کسی از ابتدا به شما بگوید که برای رسیدن به هدفتان دقیقاً به چقدر زمان و چه مقدار مطالعه نیاز دارید، احتمالاً هرگز آن کار را شروع نخواهید کرد. اما یک فرد موفق که ساعتهای طولانی را صرف پرداختن به کار مورد علاقهاش میکند، این را نه یک موفقیت صرف که در واقع یک تغییر شگرف در شیوهی زندگیاش در نظر میگیرد.
به یاد داشته باشید که در راه موفقیت، باید همه چیز حتی اشتباهاتی را که در طول مسیر مرتکب میشوید، بپذیرید و بدانید زمانی که بر موانع راه غلبه میکنید، موفقیت برای شما شیرینتر خواهد بود.
گر فکر میکنید که هدف اصلی افراد موفق به دست آوردن پول است، سخت در اشتباهید. اگر فقط به خاطر پول کار کنید، هرگز به جایی نخواهید رسید. سعی کنید در کنار هدف اصلی خود، پول را به عنوان یک هدف جانبی از کار سخت و مطالعهی فراوان در نظر بگیرید. افراد موفق همیشه با در نظر گرفتن وضعیت بازار و کسبوکارهای رو به رشد، ایدهای را مطرح و روی آن سرمایهگذاری میکنند.
پزشکی که برای تشخیص راه درمان یک بیمار تلاش میکند، وکیلی که به هر ترفندی متوسل میشود تا در دادگاه برنده شود و مهندسی که با وسواس نقشهای طراحی میکند تا یک ساختمان بینظیر بسازد، همه به یک هدف فکر میکنند. در مسیر موفقیت، هیچ تفاوتی میان این مشاغل پُردرآمد و یک شاعر، موسیقیدان یا هنرمندی که یک تابلوی نقاشی را خلق میکند وجود ندارد. افراد موفق، تا جای ممکن زندگی خود را وقف مالاندوزی نمیکنند.
در دنیای امروز، همه میخواهند یک شبه به موفقیت برسند. کافیست به رشد روزافزون فضاهای مجازی و رسانههای اجتماعی نگاه کنید. افراد موفق، اغلب یکشبه به موفقیت دست نیافتهاند، بلکه سالها طول کشیده است تا به آن رسیدهاند. تعجبی ندارد که بسیاری از کودکانی که در خانوادههای ثروتمند به دنیا آمدهاند، ستارگان فیلمها و یا برندگان مسابقات شرطبندی، در نهایت کارشان به افسردگی، اعتیاد به الکل و مواد مخدر میکشد.
چون آنها میدانند که زمانی را صرف نکرده و تلاشی نکردهاند تا مستحق آنچه از بخت خوب به آنها رسیده است باشند و بنابراین ارزشی برایشان ندارد. اعتماد به نفس این افراد نیز بسیار پایین است. شادترین افراد کسانی هستند که در طول زمان با تلاش خود به اهدافشان میرسند و در این راه چیزهای زیادی یاد میگیرند و فراز و نشیبهایی را تجربه میکنند که سبب قویتر شدن آنها میشود.
تعریف موفقیت در کار و زندگی از زبان باراک اوباما:
هدف باراک اوباما این است که زندگی آدمها را تغییر دهد.
اوباما زمانی بالاترین مقام آمریکا را داشت – اما او قدرت را مساوی با موفقیت نمیداند.
میشل اوباما در کنوانسیون ملی حزب دموکرات در ۲۰۱۲ به حضار گفت همسرش “کارش را با حذف شغلهایی با دستمزد بالا شروع کرده و در عوض روی محلههای مشکلدار که یک کارخانهی فولاد در آن تعطیل شده است، کار میکند.”
او ادامه داد: “برای باراک موفقیت میزان پولی که به دست میآورد نیست. تفاوتی است که در زندگی آدمها ایجاد میکند.”
امروزه روشهای متعددی در مباحث تعالی فردی و روانشناسی بکار گرفته میشود. یکی از این علوم، برنامهریزی عصبی کلامی یا ان ال پی است.
NLP (ان ال پی) مجموعهای است از مهارت های ارتباطی پیشرفته. این مهارتها با مطالعه روی افرادی شناسایی شدهاند که در برقراری ارتباط مهارت زیادی داشتند. در این رویکرد، اعتقاد غالب این است که اگر نوع تفکر و الگوی رفتاری این افراد را درک کرده و آن را تقلید کنید، میتوانید همان نتایج مثبتی را به دست آورید که آنها بدست آوردهاند.
راز موفقیت انسانهای موفق چیست؟ چه رمزی در بالا بودن کیفیت زندگی آنها وجود دارد؟ رعایت اصول ارتباط موثر راز و رمز موفقیت این افراد است. ان ال پی به ما میآموزد چگونه برای رسیدن به موفقیت کاری، با دیگران ارتباط موثر برقرار کنیم.
ارتباط موثر پایه و اساس مناسبی برای بحث و مذاکره و تصمیمگیری است. این امر زمانی اتفاق میافتد که افراد به درستی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. برای شکلگیری این نوع ارتباط افراد باید به هم اعتماد نمایند تا در نهایت منجر به تعامل شود و حرفهای یکدیگر را بخوبی درک کنند. درصورتی که ممکن است این فرایندها بصورت ناخودآگاه صورت گیرد.
با وجود اینکه اکثر ما در ارتباط با دیگران و ایجاد تفاهم دو جانبه با آنها ید طولایی داریم، اما باز هم زمانهایی هست که کارها آن طور که میخواهیم پیش نمیروند. مثل جلسات طاقتفرسایی که با مشتریان ناراضی داریم یا بحثهای دشواری که با رئیس سر بالا بردن حقوق پیدا میکنیم. به کمک NLP (ان ال پی) میتوانیم تفاهم دوجانبه موفقی با طرف مقابل ایجاد کنیم و به این ترتیب بحث را کمی روانتر پیش برده و احتمال گرفتن نتیجه مثبت از آن را افزایش دهیم.
تقلید کردن از تن صدا، زبان بدن و حتی سرعت حرف زدن طرف مقابلتان میتواند رابطهی شما با او را بهتر کند. در این حالت ذهن همصحبتتان ناخودآگاه به این نتیجه میرسد که شما شبیه او هستید، و همه ما کسانی که شبیهمان هستند را دوست داریم. با حرف زدن به زبان دیگران نیز میتوانید با آنها ارتباط بگیرید. ما وقایع را به کمک چشم، گوش، هیجانات و حتی حس بویایی و چشاییمان درک میکنیم. گفتار ما زبان حسی مورد ترجیحمان در موقعیتهای گوناگون را لو میدهد.
چرا ان ال پی (NLP) بهترین و سریعترین راه رسیدن به موفقیت است؟
آقای فرشید پاکذات در این لایو اینستاگرام درباره ان ال پی توضیح میدهند. با دیدن این ویدئو متوجه میشوید که تاریخچه ان ال پی چی بوده است؟ ان ال پی چطوری و توسط چه کسانی بوجود آمده و چرا ان ال پی بهترین و سریعترین راه علمی و عملی رسیدن به موفقیت هست؟
هنگامی که به زندگی ثروتمندترین افراد دنیا نگاهی بیاندازید، یک مدل ذهنی، استراتژی و برنامه ریزی خاصی را خواهید دید که مختص خودشان است و با تاکید بر آنها به نتایج مورد نظر می رسند. امروز 10 راه تقویت هوش مالی را از دیدگاه نوابغ هوش مالی جهان مانند رابرت کیوساکی، وارن بافت و… را با شما به اشتراک خواهیم گذاشت. از نظر شما هوش مالی چیست؟ آیا این هوش از طریق وراثت به ما مننتقل می شود و یا می توان آنرا آموخت؟
از نظر کیوساکی داشتن مهارت و هوش بالا در مسائل اقتصادی قابل یادگیری است. او اعتقاد دارد زمانی که می خواهید ثروتمند شوید، باید بدانید چه رفتاری را با پول باید انجام دهید. در واقع پول همانند سگ دست آموزی است که هرگاه تکه چوبی را برای او بیاندازید، او آنرا برای شما می آورد. پول نیز چنین رفتاری را باید از خود نشان دهد و انتظارات ما را فراهم کند. بطور کلی هوش مالی بر 3 پایه زیر اسوار است:
سرمایه به تنهایی نمی تواند شامل املاک و پول و اوراق بهادار باشد. شاید هنر شما و یا مهارت شما نیز جزء سرمایه زندگیتان محسوب شود. بطور کلی هر چیزی که با گذر زمان ارزشش را از دست ندهد، سرمایه محسوب میشود.
هر عاملی که باعث شود پول و نقدینگی از جیب شما کم شود، بدهی محسوب میشود. مثلا ماشین و منزل که شامل هزینه های تعمیر، بیمه و خسارت هستند هم به نوعی بدهی شما محسوب میشوند.
جریان مالی ارتباط بین سرمایه و بدهی را مشخص می کند. اگر شما دارای جریان مالی منفی باشید یعنی در حال افزایش بدهی هستید و برعکس اگر در حال مثبت شدن جریان مالی هستید، یهنی به ثرمایه شما افزوده می شود.
هوش مالی عبارتست از رویکرد و استراتژی ذهنی که با اتخاذ آن می توان بصورت هوشمندانه منابع مالی را مدیریت کرد. همچنین راهکارهای کسب درآمد با روشی خاص که ثروت را به زندگی شما وارد کند. بسیاری از افراد زمین، مستغلات، سهام و… را بعنوان سرمایه در نظر می گیرند در صورتی که امروزه داشتن ذهن ثروت ساز بعنوان سرمایه مطرح میشود. به عبارت مالی هوش مالی یعنی قدرت شما در حل مسائل مالی و مجموعه ای از اقدامات ناب که منجر به سود می شود.
افرادی که دارای هوش مالی بالا هستند غالبا می دانند در چه زمانی سرمایه گذاری کنند و کدامیک از زمینه های سرمایه گذاری دارای ریسک بالاتری است. آنها دائما در حال یادگیری هستند و هیچگاه مانع راکد شدن جریان پول نمی شوند. همچنین آنها کمتر دچار کسری بودجه میشوند. کسری بودجه زمانی اتفاق می افتد که هزینه ها از درآمد بیشتر شوند. پس افرادی که دارای هوش مالی پایینتری باشند، طبعا خرج کردن پول را راحتتر از درآوردن آن می دانند و خرج آنها بیش از دخلشان است.
افرادی که دارای هوش مالی بالایی هستند، به کسب درآمد های موازی می پردازند و سعی می کنند منابع کسب پول را افزایش دهند اما انسانهای معمولی به کاهش هزینه ها می پردازند و بودجه بندی را شروع می کنند.
در ادامه به چند توصیه رابرت کیوساکی در تقویت هوش مالی می پردازیم:
اغلب افرادی که در بحران های مالی قرار می گیرند، سعی می کنند هزینه های جاری زندگی را کاهش دهند. آنها کمتر به رستوران می روند و مسافرت های خارج از کشور را به حداقل می رسانند. همچنین بجای افزایش درآمد و جاری کردن منابع جدید در زندگی، کمتر خرج می کنند و این روند گردش پول را متوقف می کنند. رابرت کیوساکی می گوید: بسیاری از صاحبان کسب و کار در زمان رکود و کاهش درآمد مالی، شروع به کاهش هزینه ها می کنند و اولین کاری که می کنند این است که دست از تبلیغات می کشند و همین امر باعث می شود منابع جدید به سازمان وارد نشود و بنای ورشکستگی بنا شود.
یکی از نشانه های داشتن هوش مالی این است که بدانیم چه موقع خرج کنیم. کیوساکی در خاطرات خود از زما رکود بعنوان فرصت یاد می کرد و می گفت ما در این مواقع پرداخت قبوض را به تعویق می انداختیم و با تمام توان به بازاریابی و تبلیغات می پرداختیم تا هزینه های سازمان افزایش یابد. بودجه بندی مناسب راز افراد با هوش مالی بالاست. بودجه عبارتست از طرحی برای هماهنگی بین منابه و هزینه ها. اگر بتوانیم تهدیدها را به فرصت تبدیل کنیم، در اینصورت می توانیم بگوییم دارای هوش مالی بالایی هستیم.
بصورت کلی دو نونع بدهی وجود دارد. 1- بدهی خوب که ما ار ثروتمند می کند و شخص دیگری آنرا پرداخت می کند. 2- بدهی بد که ما را فقیر می کند و برای پرداخت آن باید جان بکنیم. در این نوع بدهی باید قرضی را که مربوط به یک بدهی دیگر است را پرداخت کنیم و فرد را از یافتن فرصت های جدید باز میدارد.
کتاب های بسیاری در زمینه هوش مالی Financial-Intelligence در بازار وجود دارد که می تواند در تغییر الگوهای نادرست مالی به ما کمک کند. خواندن کتاب هوش مالی یکی از بهترین اقداماتی است که به ذهن ما را در این زمینه جهت می دهد. باید قبول کنیم دانش به سرعت در حال کامل شدن و تغییر است. از اینرو دانش مالی نیز از این امر مستثنی نبوده و باید به آخرین تغییرات آن توجه نمود.
در کتاب لطفا دایناسور نباشید، چنین آمده است که افراد با هوش مالی معمولی همانند دایناسورها منقرض می شوند و افراد موفق به همزیستی با تغییرات دوران خود می پردازند. زمانی داشتن سواد خواندن و نوشتن برای اداره زندگی کافی بود اما امروزه زندگی آنقدر پیچیدگی دارد که اگر کسی در برقراری ارتباط با دنیای پیرامون خود تعلل کند، دیر یا زود حذف خواهد شد.
سالانه چه میزان از درآمد خود را برای شرکت در دوره های آموزشی بورس، سرمایه گذاری و… می پردازید؟ اگر این رقم صفر است پس باید این عادت پولساز را در خود پدید بیاورید و به یادگیری جذب منابع جدید کنید. در عصر حاضر دنیا از روند تولید و صنعت به سمت خدمات حرکت کرده و فردی را می بینید که با کمترین امکانات مانند یک کامپیوتر و تبلیغ در شبکه های اجتماعی به درآمد پایداری دست میابد.
بیاد دارم پدر من در سالهای ابتدایی که موبایل وارد جامعه شده بود در استفاده از آن مقاومت می کرد، اما پس از مدتی دید که نیمی از کارهای روزانه مانند پرداخت قبوض، خرید اینترنتی و حتی رزرو بیمارستان نیز نیازمند بکارگیری گوشی های هوشمند است. بنابراین یک اصل مهم در موفقیت هماهنگ شدن با تغییرات استو واقعیت اینست که قبل از اینکه بتوانیم بدویم، باید راه رفتن را بیاموزیم و
همانطور که می دانید طبق قانون پارکینسون انجام کارها در زمانی که برای آنها در نظر می گیریم، گنجانده می شوند. معنی این جمله آنست که اگر فردی برای تایپ کردن یک نامه یک ساعت زمان تعیین کند، در همان یک ساعت به پایان خواهد رسید در صورتی که اگر زمان بیست دقیقه هم برای آن در نظر بگیرد، ذهن او مکلف می شود در همان زمان به پایان برساند.
در هدفگذاری مالی نیز اگر ما برای یک ماه خود یک درآمد ثابت معمولی در نظر بگیریم، بدون دغدغه به آن خواهیم رسید در صورتی که با کمی تلاش می توانیم هر ماه این میزان را کمی افزایش دهیم و ذهن در منطقه امن خود باقی نماند. تعیین استانداردهای درآمدی در افراد با میزان رشد آنها رابطه مستقیم دارد.
هنگامی که بتوانید درآمد خود را از هزینه ها بیشتر کنید و بین این دو فاصله زیادی را ایجاد کنید به نحوی که در یک منطقه امن قرار گیرید و بدون دغدغه خرج کنید، مازاد بودجه ایجاد کرده اید. زمانی که درآمد های یک فرد افزایش میابد، به سه طریق می تواند برای مازاد بودجه خود تصمیم بگیرد. در روش اول میتواند وام بگیرد و بدین ترتیب اقساط وام خود ار افزایش دهد. در روش دوم میتواند هزینه های خود را افزایش دهد و مازاد بودجه را خرج کند. در روش سوم هم می تواند مازاد بودجه خود را سرمایه گذاری کند.
رابرت کیوساکی اعتقاد دارد نحوه بروز اقتصاد جدید بگونه ای است که بسیاری از مردم را وارد بازی برد-باخت به نفع ثروتمندان کرده و طی آن مردم چاره ای جزء سرمایه گذاری و تبعیت از آنچه در مقابل آنها گذاشته می شود، ندارند. یکی از دلایل مهم این اتفاق، پایین بودن اطلاعات اقتصادی مردم است. آنها دارای تحصیلات مالی اندک هستند و نمی توانند موقعیت های سرمایه گذاری مناسبی که به آنها پیشنهاد داده می شود را تشخیص دهند.
از اینرو وارد سیستم سرمایه گذاری می شوند که قوانین آنرا افراد دیگری وضع کرده اند و آنها کنترلی بر آن ندارند، بنابراین در این میان یا سود کمی می کنند و یا اصلا سود نمی کنند. نمونه ای از این سرمایه گذاری ها در کشور خودمان مربوط می شود به خرید اوراق بهادار و سرمایه گذاری در بانک ها. بهترین حالت در این نوع سرمایه گذاری ها این است که همراه با رشد تورم، سود کمی هم به ما تعلق می گیرد. این سیاست های مالی زمانی آغاز می شود که مقدار زیادی پول سرگردان در دست مردم وجود دارد و آنها به درستی نمی توانند برای آن برنامه ریزی کنند.
وارن بافت یکی از ثروتمند ترین افراد دنیا در یکی از مصاحبه های خود می گوید، روزی همسرم را دیدم که مبلغ 15000 دلار را برای خریدن یک لباس مجلسی پرداخته بود. او می گوید اگر در آن زمان بجای خرید لباس آن پول را برای سرمایه گذاری در اختیار من قرار می داد، سرمایه ای در حدود 800 میلیون دلار داشت.
او ادامه می دهد بزرگترین ترس در آمریکا ترس از تروریسم نیست بلکه ترس از بی پول شدن در دوران بازنشستگی است. بسیاری از افرادی که کارمند هستند و سغل ثابتی را دنبال می کنند، برای رهایی از کسری بودجه و منابع مالی در سالهای بازنشستگی، بجای افزودن به منابع و سرمایه گذاری های خود، آنرا در جایی ذخیره می کنند و سپس به انتظار روزهای پیری می نشینند.
به عقیده کیوساکی با تقویت پول خود می توانید کاری کنید که با استفاده از پول دیگران، پولتان با شدت بیشتری کار کند و اگر بخوبی پول و سرمایه خود را تقویت کرده باشید، می توانید مالیات کمتری پرداخت کنید و امنیت سرمایه خود را از طریق درآمد مولد تقویت کنید.
ابتدا لیستی از عادت های خود در زمینه برخورد با پول و سرمایه تهیه کنید. سپس به اصلاح آن عادات بپردازید. ما در علم ان ال پی باور داریم که ” تکرار کارهای قبلی مساویست با نتایج قبلی و انجام کارهای جدید مساویست با نتایج جدید”
به مدت یک هفته قبل از هرگونه تصمیم گیری مالی از خود بپرسید آیا این عادت و تصمیم می تواند به من کمک کند یا خیر؟ اگر جواب منفی است، به تغییر آن بپردازید.
من عاشق این جمله ام ” مجاورت، مشابهت می آورد” این یعنی رابطه داشتن با انسانهای موفق و استفاده از استراتژی آنها می تواند روند ثروتمند شدن ما را بیش از پیش سریعتر کند. افراد موفق و ثروتمند بخوبی می توانند از منابع مختلف به تقویت پول خود بپردازند. فرض کنید برای یک سرمایه گذاری نیاز به 10 میلیون تومان دارید. اگر دارای هوش مالی بالایی باشید، باید بتوانید 7 میلیون را از بانک و منابع دیگر تهیه کرده و تنها 3 میلیون و یا کمتر را از منابع خود خرج کنید.
افراد موفق دارای یک الگوی ذهنی ثابت هستند که طی آن با کمترین هزینه و سرمایه گذاری و مشارکت دادن سرمایه دیگران به بیشترین رشد اقتصادی می رسند. سازمان های موفق نیز از مدیران مالی و مشاوران خبره جهت کمترین ریسک مالی استفاده می کنند تا بتوانند سرمایه اصلی خود را در امنیت کامل قرار دهند. بطور مثال در سالهای اخیر ادغام شرکت های خودروسازی و همچنین برون سپاری شرکت های اروپایی در کشورهای آسیایی مانند چین برای تولید قطعات خودرو، متاثر از این سیاست بوده است.
هنگامی که از هوش مالی و سرمایه گذاری سخن به میان می آید بیشتر افراد بیاد روشهای زودبازده و سطحی می افتند که ادعا دارند پس از چند ماه می توان به ثروت عظیمی رسید. روند سرمایه گذاری عبارتست از شناخت حیطه درست سرمایه گذاری + ریسک پذیر بودن + منعطف بودن + صبر و پشتکار. پس از این مراحل دانه هایی که برای سرمایه گذاری کاشتید را بداشت خواهید کرد و درآمد پایدار، پاداش بردباری و حرکت صحیح شما در زندگی مالی خواهد بود.
اگر به دیدگاه خود در مورد مسائل مالی توجه کنید خواهید دید بسیاری از آنها ناشی از دید والدین ما به چپول شکل گرفته است. اگر آنها پول را وسیله ای برای دوری از خداوند و افتادن در گناه میدانستند، ما نیز حس خوبی به ثروت نخواهیم داشت این دیدگاه بطور ناخواسته به فرزندان ما نیز سرایت پیدا می کند. در اینجا منظور من از پدر پولدار شخصی نیست که ثروت زیادی دارد بلکه فردی را تسیم می کنم که دید مثبتی به پول و تمکن مالی دارد. پدری که از نظر ذهنی ثروتمند است، می تواند به تقویت هوش مالی فرزندان خود بپردازد.
رابرت کیوساکی در کتاب معروف خود ” پدر پولدار پدر بی پول” به این اصول اشاره می کند که اگر دو کودک را در نظر بگیرید که در شرایط کاملا یکسان و در یک مدرسه بزرگ شوند، کودکی که از پدر او به تقویت هوش مالی او پرداخته و تلاش کرده است که از کودکی به استقلال نسبی برسد، موفقیت بیشتری زا تجربه خواهد کرد. اگر پدران ما پولدار نبودند و حتی ذهنیت فرد پولدار را نیز نداشتند، ما شروع به ساختن خانواده ای با هوش مالی بالا کنیم تا در نهایت جامعه و کشوری موفق را بوجود بیاوریم.
به انتهای مقاله 10 راه تقویت هوش مالی رسیدیم. اگر عادات منفی خود را که در جذب ثروت همانند مانع عمل می کنند را شناسایی کردید، از امروز تصمیم بگیرید آنها را تغییر دهید. بیاد داشته باشید از فرمول تمرکز + پیوستگی می توانید به موفقیت های بزرگ دست یابید.
موسسه حقوقی یک موسسه غیرتجاری است که چندنفر متخصص در زمینه حقوق و قضاوت آنرا تاسیسش میکنند و افراد برای مشکلات حقوقی و مشاوره در زمینه حق و حقوقشان به آن مراجعه میکنند
موسسات حقوقی رابطی بین وکیل و موکل می باشند. موسسه حقوقی در زمینه امور وکالت توسط کارشناسان حقوق و یا وکلای رسمی دادگستری فعالیت می نماید. موسسات حقوقی به چه دلیل ایجاد و ثبت می شوند؟ در جهان فرا صنعتی امروز نظم نوین حاکم بر تعاملات اجتماعی و انسانی، نیازهای حقوقی جدیدی را برای اشخاص حقیقی و حقوقی ایجاد نموده است.
موسسه حقوقی یکی از زیر مجموعه های موسسات غیر تجاری موسسات حقوقی هستند .
برای ثبت موسسه حقوقی نیاز هست از قوه قضاییه تاییدیه که همان پروانه است را دریافت کنید که در ان طول مدت فعالیت قید شده که با اتمام زمان قید شده پروانه دوباره باید تمدید شود .
یک موسسه حقوقی برای ثبت نیاز به دو نفر دارد که مدرک حقوق داشته باشد یا وکیل دادگستری باشد .
برای عضویت در موسسه ی حقوقی چه شرایطی نیاز است :
زمانی که هر یک از اعضا یکی از شرایط بالا را نداشته باشد نمی تواند در موسسه ی حقوقی حضور داشته باشد و شخص باید خارج شود واز زمان خروج شخص از موسسه تا گرفتن عضو جدید، موسسه سی روز زمان دارد برای معرفی عضو جدید.
مشاوره خانواده : خانواده در حفظ و گسترش قدرت ملی نقش موثری ایفاء مینماید. به بیان دیگر رابطه ای نزدیک بین قدرت ملی و خانواده وجود دارد و سستی و تباهی خانواده ها انحطاط ملت را به دنبال می آورد. هر قاعده ای که قانونگذار در امور مربوط به خانواده وضع می نماید می تواند در تحکیم و یا تضعیف خانواده موثر واقع گردد. بنابراین در این زمینه قانونگذار باید با احتیاط بیشتری قدم بردارد و از هر اقدامی که منجر به سستی بنیان خانواده می گردد، پرهیز نماید و در وضع قوانین، عرف و عادت و رویکرد عملی و حتی سنن خانوادگی را در نظر گیرد، در غیر اینصورت اجرای قانون با اشکالات فراوان مواجه می گردد و یا در صورت اجرا به سستی و انحطاط خانواده می انجامد.
حوزه های اصلی فعالیت وکیل خانواده :
1- طلاق (اطلاع از روند طلاق، مدارک، هزینه، زمان و آخرین قوانین مربوط به طلاق)
2- نفقه (درباره نفقه و حقوق مرتبط با آن بیشتر بدانید)
3- مهریه (مهریه حق زن است، چگونگی وصول آن را بدانید)
4- فسخ نکاح (قوانین و مقررات درخ صوص فسخ نکاح)
5- طلاق توافقی (می توان در زمان کوتاه نیز طلاق گرفت. طلاق توافقی بهترین راه حل)
6- ملاقات فرزند (پس از طلاق حق ملاقات فرزند و چگونگی آن)
7- فرزند خواندگی ( از فرزند خواندگی و شرایط آن می دانید؟ )
8- استرداد جهیزیه (اغلب هنگام طلاق پیگیر دریافت جهیزیه خود هستند)
9- الزام به تمکین (از قوانین و مقررات الزام به تمکین چه می دانید؟)
10- حضانت فرزندان
11- اجرت المثل
12- طلاق خلع و مبارات
13- شروط ضمن عقد ازدواج
وصول مطالبات : در روابط تجاری میان افراد، امروزه بده و بستان های زیادی اتفاق می افتد. برخی از این روابط مالی توسط قراردادهای کتبی مدیریت می گردند و برخی از آنها تنها به صورت شفاهی و بر اساس شناخت قبلی و اعتبار افراد و … می شوند. بعضی از فعالان تجاری به منظور تسویه بدهی خود اسناد تجاری همچون چک، سفته یا رسید عادی صادر می کنند و تحویل طلبکار می دهند. در مورد استثنایی تعدادی از این اسناد با عدم پرداخت مواجه می گردند و اینجاست که بحث وصول مطالبات مطرح می گردد. وکیل چک، وکیل سفته و وکیلی که به وصول کردن بدهی های پرداخت نشده تخصص و تبحّر دارد در اصطلاح وکیل وصول مطالبات نام دارد.
مشاوره کیفری : شکایت از شخصی که مرتکب تخلفی شده و عمل او طبق قانون جرم تلقی می شود و قاضی برای آن مجازات تعیین کرده شکایت “کیفری” نامیده میشود. نوشتن شکوائیه کیفری شیوه خاصی ندارد و مانند دعاوی حقوقی نیاز به فرم خاصی ندارد، اما خوب است شکایتنامه منظم و مرتب از حیث جمله بندی وخوانا باشد و بهتر است که توسط وکیل تنظیم شود. برای مثال در پرونده های کیفری مانند قتل و بسیاری پرونده های کیفری دیگر که در بطن شکایات کیفری نیز وکلا در موضوعات کیفری مخصوصی تخصص دارند.
فایده تخصصی شدن اینکه از اطاله ی دادرسی جلوگیری می شود و به مسائل کم ارتباط با دعوی پرداخته نخواهد شد و بسیار سریع منجر به صدور رأی می شود و برای موکل نیز از جهت اینکه کامل به حقوق خود می رسد سودمند خواهد بود برای مثال در پرونده قتل برای وکیلی که تا به حال با این موضوع کار نکرده باشد و برای اولین بار با این موضوع مواجه گردد یافتن راهکار های قانونی برای برائت موکل کمی سخت خواهد بود برای مثال در قتل عمد باید به دنبال اثبات فقدان قصد و زوال عنصر معنوی بود و حکم جنون گرفت یا اینکه اشتباه یا اکراه و اجبار متهم را به اثبات رساند و تماما تنها وکیلی می تواند این اقدامات را انجام دهد که سابقه و تجربه خوبی در این زمینه داشته باشد.